English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6628 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
non observance of ..... U عدم رعایت .....
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
formally U با رعایت
regard U رعایت توجه
regard U رعایت راجع بودن به
regarded U رعایت توجه
regarded U رعایت راجع بودن به
regards U رعایت توجه
regards U رعایت راجع بودن به
formality U رعایت اداب ورسوم
expressionism U هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
expressionist U هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
observance U رعایت
disrespect U عدم رعایت
disregard U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarding U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregards U اعتنا نکردن عدم رعایت
legality U رعایت قانون
internationalism U عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
formalism U رعایت ائین و اداب
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
esteem U رعایت ارزش
interface U تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces U تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
observe U رعایت کردن
observed U رعایت کردن
observes U رعایت کردن
observing U رعایت کردن
economised U رعایت اقتصاد کردن
economises U رعایت اقتصاد کردن
economising U رعایت اقتصاد کردن
economize U رعایت اقتصاد کردن
economized U رعایت اقتصاد کردن
economizes U رعایت اقتصاد کردن
heed U ملاحظه رعایت
heeded U ملاحظه رعایت
heeding U ملاحظه رعایت
heeds U ملاحظه رعایت
respect U رعایت
respects U رعایت
pact U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pacts U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucrat U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
nonconformity U عدم رعایت
welfare U رعایت کردن خدمات اجتماعی
bluntness U عدم رعایت نزاکت یاتعارف
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
ritualistic U مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
consideration U رعایت
considerations U رعایت
gradualism U رعایت اصول تدریج
breach of propriety U عدم رعایت اداب
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
ceremonialism U اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
ceremonialist U کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
ceremoniousness U رعایت تعارف
circuit discipline U رعایت انضباط مدار
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
economization U رعایت اصول اقتصادی
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
fashionableness U رعایت سبک پسندیده
for short U برای رعایت اختصار
formulism U رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
hardshell U سخت در رعایت ایین دینی
in deference to U بملاحظه برای رعایت
indecorum U عدم رعایت ایین معاشرت
indelicately U بدون رعایت نزاکت یا فرافت
inobservance U عدم رعایت
inobservance of a law U عدم رعایت قانون
keep to U رعایت کردن
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
multitudinism U رعایت حال توده
multitudinist U کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
non compliance U عدم رعایت
observancy U رعایت
observantly U از روی ملاحظه و رعایت
observingly U با رعایت
ovservation U رعایت
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
prettyism U اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
quite the thing U رعایت کننده سبک روز
red tapery U رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
regard for others U رعایت دیگران
regardful U رعایت کننده
respectfulness U رعایت احترام وادب
roughly speaking U تقریبا بدون رعایت دقت
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
syntactic error U خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
to stand U چیزیرادقیقا رعایت کردن
to go through U رعایت کردن
to go to U رعایت کردن گذشتن از
Other Matches
to pass by any thing U رعایت نکردن
observe silence U رعایت سکوت
observe silence U سکوت را رعایت کنید
Please behave yourself . Please be courteous. U ادب را رعایت کنید
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
without regard for decency U بدون رعایت نزاکت یاادب
unconventionality U عدم رعایت اداب و رسوم
to play the game U رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
to respect oneself U رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
Recent search history Forum search
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
2کلمه با جمله چه فرقی دارد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com